انگاه عصای پیکان داری بدست گرفت وبیرون امد ما در جلوش بودیم واوپا برهنه وپیراهن خود را هم تا نصف ساق بکمرزده بود و لباسهای دیگرش را بکمر زده بود چون حرکت کرد ماهم پیشاپیش حرکت کردیم یسر بسوی اسمان بلند کرد وچهار تکبیر گفت که ماپنداشتم اسمان و دیوارها با ام هم اواز بودند سرداران ومردم اماده و سلاح پوشیده و بهترین زینت را نموده دم درایستاده بودند چون ماانصورت و هیبت بر انها در امدیم سپس امام رضا ع در امد ونزد در ایستاد و فرمود الله اکبر اللله اکبر لله اکبر الله اکبر الله اکبر علی. مارزقنا من بهیمهالانعام والحمد لله ما ابلانا. ما هم صدا را میکشیدیم. و میگفتبم یاسر گویدشهر مرو از گریه وناله و فریاد بلرزه در امد چون پیاده راه میرفت ودر یر هر ده قدم میایستاد سه تکبیرمیفرمود یا سر گوید ما خیال میکردیم که اسمان وزمین و کوه با ااو هم اواز گفته و شهر مرویک پارچه گریه وشیون بود
بازدید : 733
جمعه 29 اسفند 1398 زمان : 2:37